در قرن بیست و یکم مفهوم جنگ دچار دگرگونی بنیادین شده است. الگوهای کلاسیک که بر برخورد مستقیم ارتشها و استفاده از تجهیزات متعارف استوار بودند، به تدریج جای خود را به اشکال پیچیدهتر، چندلایه و غیرخطی دادهاند. در این میان اصطلاح «جنگ هیبریدی» به عنوان چارچوبی تحلیلی برای فهم این تحولات نوین در عرصه امنیت بینالملل جایگاه مهمی پیدا کرده است. جنگ هیبریدی ترکیبی از ابزارهای سخت و نرم قدرت است و در آن خطوط مرزی میان صلح و جنگ، امنیت و تهدید، و حتی کنش نظامی و کنش سیاسی به شدت مبهم و سیال میشود. در چنین شرایطی بازیگرانی که توانایی سازگاری با این محیط چند وجهی را داشته باشند میتوانند فراتر از وزن خود در نظام بینالملل اثرگذاری کنند. ایران به عنوان کشوری با موقعیت ژئوپلیتیکی منحصر به فرد در قلب خاورمیانه و در نقطه اتصال خلیج فارس، آسیای مرکزی و قفقاز نمونه بارزی از چنین بازیگری است.
جنگ هیبریدی مفهومی است که ترکیب چندین بعد از قدرت و ابزارهای اعمال فشار را دربرمیگیرد:
- ابزار نظامی متعارف (ارتش، تسلیحات کلاسیک)
- ابزار نامتقارن (جنگ چریکی، گروههای نیابتی)
- جنگ سایبری و اطلاعاتی
- ابزار اقتصادی و تحریمی
- عملیات روانی و رسانهای
- دیپلماسی فعال و شبکهسازی در عرصه بینالملل
ویژگی اصلی این نوع جنگ آن است که مرز بین صلح و جنگ را محو میکند و بهجای نبرد مستقیم، در لایههای متکثر، تدریجی و ترکیبی پیش میرود.
ایران پس از تجربه جنگ هشت ساله با عراق دریافت که تکیه صرف بر نیروهای متعارف نظامی و جنگ کلاسیک نمیتواند امنیت بلندمدت را تضمین کند. همین واقعیت موجب شد که دکترین امنیتی ایران در دهههای بعد به سمت ترکیبی از ابزارهای متنوع حرکت کند. توسعه برنامه موشکی و پهپادی بخشی از این پاسخ بود تا فاصله تسلیحاتی با رقبای منطقهای و فرامنطقهای جبران شود و بازدارندگی در برابر تهدیدات خارجی برقرار بماند. در کنار آن ایران از طریق حضور در میدانهای بحران نظیر سوریه و عراق، سیاست ایجاد «عمق استراتژیک» را دنبال کرد تا تهدیدات بالقوه را در خارج از مرزهای خود مهار کند.
در سطح دیگر ایران به شکلی گسترده از ظرفیت نیروهای نیابتی و شبکههای غیردولتی بهره گرفت. حزبالله لبنان، حشد الشعبی عراق و انصارالله یمن از جمله بازیگرانی هستند که هم به عنوان متحدان سیاسی و هم به عنوان بازوان نظامی ایران در معادلات منطقهای عمل میکنند. این شبکهها به ایران امکان دادهاند بدون ورود مستقیم به جنگهای کلاسیک، بر معادلات امنیتی منطقه تأثیر بگذارد و فشار مستمری بر رقبای اصلی خود یعنی اسرائیل، عربستان و ایالات متحده وارد کند.
عرصه دیگر جنگ هیبریدی که ایران به آن ورود کرده فضای سایبری است. ایران طی سالهای اخیر تواناییهای قابل توجهی در حملات سایبری و نیز در حوزه دفاع سایبری از خود نشان داده است. این بعد از قدرت امکان اعمال فشار، بازدارندگی و حتی تغییر موازنه در شرایطی را فراهم میکند که میدان نبرد فیزیکی برای ایران محدودتر است. همزمان عرصه رسانه و جنگ روایتها نیز به یکی از میدانهای جدی رقابت تبدیل شده است. شبکههای رسانهای داخلی و فراملی ایران تلاش میکنند روایت خاصی از تحولات منطقهای و بینالمللی را بازتاب دهند، در حالی که ایران خود هدف سنگینترین عملیات رسانهای و روانی توسط قدرتهای غربی و متحدان منطقهای آن است.
اما جنگ هیبریدی صرفاً به ابزار نظامی، نیابتی یا رسانهای محدود نمیشود. تحریمهای اقتصادی گسترده که طی چند دهه اخیر علیه ایران اعمال شدهاند، عملا بعد اقتصادی این نوع جنگ را به واقعیتی روزمره تبدیل کردهاند. ایران با این فشارها کوشیده است از طریق سیاستهای موسوم به «اقتصاد مقاومتی» راهکارهایی برای بومیسازی تولید و کاهش وابستگی به غرب بیابد. همچنین در پاسخ به فشارهای اقتصادی، ایران به سمت تقویت روابط با قدرتهای شرق نظیر چین و روسیه حرکت کرده و با پیوستن به سازمانهایی مانند شانگهای و بریکس، راهی برای کاهش اثرگذاری تحریمهای غرب یافته است. این روند نشان میدهد که دیپلماسی ایران نیز در چارچوب جنگ هیبریدی معنا پیدا میکند، زیرا در دنیای چند قطبی امروز، ائتلافسازی و تنوعبخشی به روابط خارجی بخشی از ابزارهای امنیت ملی محسوب میشوند.
با توجه به این ابعاد جایگاه ایران در معادلات امنیتی قرن بیست و یکم چند لایه و پیچیده است. ایران اگرچه قدرتی جهانی مانند ایالات متحده یا چین نیست، اما با بهرهگیری از الگوی هیبریدی توانسته نفوذی فراتر از مرزهای جغرافیایی خود ایجاد کند. ایران به عنوان نمادی از مقاومت در برابر هژمونی غرب، الگویی از کشوری را ارائه میدهد که با اتکا به ترکیب قدرت سخت و نرم، در برابر فشارهای همه جانبه به حیات خود ادامه داده و حتی نفوذ منطقهایاش را گسترش داده است. این وضعیت موجب شده که ایران به یک بازیگر غیرقابل حذف در تحولات خاورمیانه و حتی در بخشی از معادلات جهانی تبدیل شود.
البته این مسیر خالی از چالش نیست. فشار تحریمهای بلندمدت همچنان بر اقتصاد ملی سنگینی میکند و توانایی ایران در مدیریت شبکههای نیابتی خود گاه با پیچیدگیها و خطرات غیرقابل پیشبینی همراه است. همچنین تهدیدات سایبری و حملات اسرائیل آمریکا به زیرساختهای حساس نشان میدهد که ایران در معرض یک فشار دائمی و چند جانبه قرار دارد. با این حال توانایی ایران در سازگاری با شرایط، انعطافپذیری استراتژیک و استفاده همزمان از ابزارهای متنوع موجب شده است که موقعیتی ویژه در رقابتهای ژئوپلیتیکی اوراسیا و خاورمیانه به دست آورد.
به طور کلی ایران در قرن بیست و یکم دیگر صرفاً یک قدرت منطقهای سنتی نیست، بلکه به یک بازیگر هیبریدی چند وجهی تبدیل شده است. این بازیگر میتواند در سطوح مختلف از میدان نظامی و سایبری گرفته تا عرصه اقتصادی و رسانهای همزمان به رقابت و همکاری بپردازد و از تغییر موازنههای جهانی در جهت منافع خود بهره گیرد. به همین دلیل تحلیل جایگاه ایران در معادلات امنیتی امروز بدون توجه به منطق جنگ هیبریدی و پیچیدگیهای آن، تصویری ناقص و نادرست ارائه خواهد داد.