در سیاست بینالملل واژگان صرفاً ابزارهای بیطرفانه برای توصیف پدیدهها نیستند؛ بلکه حامل معانی ضمنی، بارهای تاریخی، سیاسی و ژئوپلیتیکیاند. انتخاب واژگان در گفتمان دیپلماتیک و ژئوپلیتیکی، غالباً کنشی آگاهانه و هدفمند است که میتواند در راستای بازتعریف واقعیات ژئوپلیتیکی یا جهتدهی به افکار عمومی جهانی مورد استفاده قرار گیرد. از این منظر استفاده عامدانه ترامپ از واژهای جعلی به جای نام تاریخی، حقوقی و تثبیتشده «خلیج فارس»، بخشی از راهبرد ژئواستراتژیک گستردهتری است که اهداف چندلایهای را دنبال میکند.
نخست این اقدام را میتوان در چارچوب تلاش برای بازتعریف توازن قدرت در خاورمیانه تحلیل کرد. ترامپ با بهرهگیری از گفتمانی تحریکآمیز و واژگان انحرافی، بهدنبال مشروعیتزدایی از موقعیت تاریخی و ژئوپلیتیکی ایران در منطقه و انتقال پیام همسویی کامل با محور عربی متشکل از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، به ویژه عربستان، امارات و بحرین بود. در این راستا واژهسازی و تحریف نامهای جغرافیایی، در حکم «کنش نمادین» برای دلجویی از متحدان عرب ایالات متحده و تقویت پیوندهای نظامی-اقتصادی با آنان تلقی میشود.
دوم اینکه این اقدام در قالب راهبرد فشار حداکثری علیه ایران قابل تحلیل است. به کارگیری واژهای جعلی در کنار ابزارهایی نظیر اعمال تحریمهای یکجانبه، تهدید به اقدام نظامی و انزوای دیپلماتیک، بخشی از یک جنگ ترکیبی است که در آن، جنگ روانی و گفتمانسازی نیز بهعنوان ابزاری مکمل ایفای نقش میکنند. در چنین ساختاری تحریف واژگانی نقش مهمی در کاهش مشروعیت تاریخی، تضعیف جایگاه هویتی و مخدوشسازی اعتبار ایران در سطح افکار عمومی بینالمللی دارد.
این در حالی است که نام «Persian Gulf» یا «خلیج فارس» نه تنها در تمامی اسناد رسمی بینالمللی، از جمله نقشههای منتشرشده توسط سازمان ملل متحد (United Nations Cartographic Section)، بهعنوان نام رسمی این پهنه آبی ثبت شده، بلکه پشتوانهای قوی در تاریخنگاری کلاسیک، منابع جغرافیایی اسلامی، و متون حقوق بینالملل دارد. از نظر حقوقی نیز، طبق ماده ۱۹ کنوانسیون وین در خصوص حقوق معاهدات (۱۹۶۹)، هرگونه تغییر خودسرانه در نامهای جغرافیایی که بدون اجماع بینالمللی صورت گیرد، میتواند بهمنزله نقض اصل حسن نیت در روابط بینالمللی تلقی شود و با عرف حقوق بینالملل در تعارض قرار گیرد.
شواهد تاریخی متعدد از دوران باستان تاکنون گویای استمرار استفاده از نام «خلیج فارس» هستند. هرودوت، استرابو و بطلمیوس از این پهنه با عنوان Sinus Persicus یاد کردهاند. در منابع عربی-اسلامی نیز ابن حوقل، یاقوت حموی و مسعودی همگی از «بحر فارس» سخن گفتهاند. همچنین در نقشههای معتبر اروپایی از قرن پانزدهم تا بیستم، از جمله نقشه اورتلیوس، و نقشههای نظامی بریتانیا و فرانسه، همواره عنوان «Persian Gulf» درج شده است. این استمرار تاریخی دلیل روشنی بر اصالت و مشروعیت بیچونوچرای این نام است.
در نتیجه اقدام ترامپ در استفاده از واژگان جعلی را باید بخشی از پروژهای وسیعتر در راستای مهندسی نظم منطقهای جدید، تضعیف جایگاه تمدنی و تاریخی ایران، و تحکیم صفبندیهای ژئوپلیتیکی ضدایرانی قلمداد کرد. این امر تنها یک “بحث اسمی” یا موضوعی صرفاً لغوی نیست، بلکه بخشی از نزاعی عمیقتر بر سر هویت تاریخی، مشروعیت حقوقی و منافع ژئوپلیتیکی در یکی از راهبردیترین مناطق جهان است.
ضروری است که ایران در مقابل چنین تحرکاتی، با بهرهگیری از ظرفیتهای دیپلماتیک، اسناد تاریخی، ابزارهای حقوق بینالملل، و همچنین رسانههای بینالمللی، به صورت فعال وارد عمل شود و از هویت جغرافیایی و تاریخی خود دفاع کند. مواجهه منفعلانه در برابر اینگونه تحریفها، نه تنها به تضعیف جایگاه ایران در نظم منطقهای میانجامد، بلکه زمینهساز استمرار پروژههای نرمی خواهد بود که هدف نهایی آنها بازنویسی تاریخ و تضعیف مولفههای هویتی ایران است.
تصویر: نقشه ترسیم شده آبراهام اورتلیوس(Abraham Ortelius)