روابط دوجانبه ایران و اسرائیل طی دهههای اخیر دگرگونیهای عمیق و بنیادینی را تجربه کرده است. این روابط، از همکاریهای امنیتی و اطلاعاتی در دوران حکومت پهلوی تا رقابت ایدئولوژیک، ژئوپلیتیکی و نظامی در دوره جمهوری اسلامی، منعکسکننده تحولی ساختاری در نوع ادراک تهدید و منافع ملی دو بازیگر است. این پژوهش در چارچوب نظریه «موازنه تهدید» استیفن والت، تلاش دارد این تحول تاریخی را در قالب چهار دوره تحلیلی بررسی کند و نشان دهد چگونه تغییر در مؤلفههای تهدیدزای ادراکشده، روابط دو کشور را از یک اتحاد تاکتیکی به دشمنی راهبردی سوق داده است.
سؤال اصلی: تحولات تاریخی چگونه به تغییر ادراک متقابل تهدید میان ایران و اسرائیل منجر شدهاند و چه پیامدهایی بر الگوی کنش متقابل دو کشور در سطح منطقهای داشتهاند؟
دوره اول: اتحاد پنهان و همکاری اطلاعاتی (تا ۱۳۵۷)
در دوره نخست، روابط ایران و اسرائیل بر مبنای منافع ژئوپلیتیکی مشترک در چارچوب موازنه تهدید شکل گرفت. همکاری اطلاعاتی بین موساد و ساواک، پشتیبانی ایران از اسرائیل در دوران تحریم نفتی اعراب، و تبادلات نظامی و اقتصادی غیررسمی، همگی در شرایطی رخ داد که تهدید اصلی برای هر دو کشور، از منظر تهران و تلآویو، اتحاد جماهیر شوروی و رژیمهای عرب ملیگرا، به ویژه عراق بود. در این دوره، فقدان تهدید مستقیم میان دو کشور، امکان ائتلاف غیررسمی را فراهم کرد.
دوره دوم: گسست ساختاری و چرخش گفتمانی (۱۳۵۷–دهه ۱۳۶۰)
با وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، ساختار سیاست خارجی ایران دستخوش تغییراتی ایدئولوژیک و ژرف شد. گفتمان رسمی جمهوری اسلامی، اسرائیل را نه بهعنوان یک دولت، بلکه بهعنوان «رژیم صهیونیستی» و تهدیدی وجودی برای جهان اسلام تلقی کرد. تعطیلی کامل روابط دیپلماتیک و امنیتی، جایگزینی سفارت اسرائیل با سفارت فلسطین، و حمایت آشکار ایران از گروههای مقاومت نظیر حزبالله لبنان، همگی نشان از دگرگونی بنیادین در ادراک تهدید داشتند. این تغییرات در چارچوب نظریه موازنه تهدید، نتیجه افزایش مؤلفههایی چون تهدید ایدئولوژیک، قصد تهاجمی ادراکشده و فقدان مشروعیت در ادراک ایران از اسرائیل بودند.
دوره سوم: تقابل امنیتی و نیابتی (دهه ۱۳۷۰ تا 1400)
در این دوره، رقابت ایران و اسرائیل به سطحی فراتر از گفتمان سیاسی ارتقا یافت و ابعاد عملیاتی به خود گرفت. تمرکز ایران بر محور مقاومت و گسترش نفوذ در سوریه، عراق و لبنان، در تقابل مستقیم با استراتژی امنیتی اسرائیل قرار گرفت. حملات سایبری (نظیر ویروس استاکسنت)، ترور دانشمندان هستهای ایران، و عملیاتهای نظامی نیابتی از جمله نمونههایی از تشدید تهدیدات متقابل هستند. در این مرحله، موازنه تهدید وارد مرحلهای فعال و تصاعدی شد که در آن هر دو طرف، دیگری را تهدیدی برای بقاء ملی خود تلقی میکردند. تهدیدات متقابل نهتنها در حوزه نظامی، بلکه در ابعاد سایبری، اطلاعاتی و دیپلماتیک نیز گسترش یافت.
دوره چهارم: بحران نظامی و آستانه جنگ منطقهای (1400–تا اکنون)
رویارویی نظامی دوازده روزه میان اسرائیل و حماس در اکتبر ۲۰۲۳، نقطه عطفی در تشدید موازنه تهدید میان ایران و اسرائیل بود. اگرچه ایران بهصورت رسمی در این درگیری مشارکت مستقیم نداشت، اما تلآویو حضور و حمایت ایران از گروههای مقاومت را بهعنوان انگیزه اصلی جنگ تلقی کرد. جنگ سایبری، حملات هوایی، و خرابکاریهای صنعتی متقابل، روابط دو کشور را به آستانه درگیری تمامعیار کشاند. ادعای اسرائیل مبنی بر نقش تسهیلگر ایران در تقویت محور مقاومت، سبب ورود تلآویو به فاز «بازدارندگی نامتقارن» شد، در حالیکه ایران نیز، با تکیه بر عمق راهبردی خود در منطقه، به ایجاد نوعی «موازنه تهدید غیرمستقیم» پرداخت. در نهایت، با وساطت برخی قدرتهای منطقهای و مداخله سیاسی آمریکا، آتشبسی شکننده برقرار شد که هر دو طرف، علیرغم ادعای پیروزی، آن را بهعنوان مرحلهای موقت تلقی کردند.
نتیجهگیری: از اتحاد تاکتیکی به دشمنی راهبردی
تحلیل تاریخی روابط ایران و اسرائیل نشان میدهد که تحول از همکاری تاکتیکی به دشمنی راهبردی، عمدتاً تحت تأثیر تغییر در مؤلفههای تهدید در چارچوب نظریه موازنه تهدید رخ داده است. این تحول نهتنها ماهیتی امنیتی داشته، بلکه در سطوح گفتمانی، ایدئولوژیک و ژئوپلیتیکی نیز تعمیق یافته است. در این میان، ادراک فزاینده تهدید متقابل، عامل اصلی در شکلگیری وضعیت امنیتی پرتنش کنونی بوده است.
چشمانداز آینده و راهبرد خروج از بنبست
آینده روابط ایران و اسرائیل بهشدت وابسته به تحولات ژئوپلیتیکی در خاورمیانه، نقش قدرتهای فرامنطقهای (ایالات متحده، روسیه، چین)، و تحولات داخلی دو کشور است. در افق بلندمدت، تنها راهبرد مؤثر برای خروج از این بنبست خطرناک، پیگیری طرح تشکیل دو دولت مستقل اسرائیل و فلسطین بر اساس قطعنامههای سازمان ملل و نظارت بینالمللی است. تحقق این راهحل میتواند بستر شکلگیری فصل نوینی در روابط منطقهای فراهم آورد و زمینهساز کاهش موازنه تهدید و بازسازی اعتماد نسبی در نظام منطقهای شود.