جهان امروز جهانی پیچیده، بیثبات و اغلب مبتنی بر منطق زور و قدرت است. اگرچه نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل، شورای امنیت و آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای تضمین صلح و امنیت جهانی ایجاد شدهاند، اما در عمل این نهادها بیشتر تحت نفوذ و سلطه قدرتهای بزرگ جهانی به ویژه آمریکا قرار دارند. در چنین جهانی کشورهایی که ابزارهای بازدارنده قویتری در اختیار دارند از امنیت بیشتر، استقلال تصمیمگیری، و قدرت چانهزنی بالاتری برخوردارند. یکی از مهمترین ابزارهای بازدارنده در عصر حاضر تسلیحات هستهای است.
ایران به عنوان یکی از کشورهای بزرگ و مهم منطقه غرب آسیا در شرایطی قرار دارد که تهدیدات امنیتی مستقیم و غیرمستقیم در پیرامون آن رو به افزایش است. در چنین فضایی برخورداری از یک بازدارندگی قوی از جمله بازدارندگی هستهای دیگر یک انتخاب نیست، بلکه ضرورتی راهبردی برای بقا و توسعه است.
در تحلیل روند سیاست هستهای ایران، نمیتوان از این واقعیت چشم پوشی کرد که ایران در طول بیش از دو دهه هزینههای سنگینی بابت پیگیری برنامه هستهای خود پرداخت کرده است، بدون آنکه از مزایای راهبردی واقعی آن بهرهمند شود.
تحریمهای بینالمللی از قطعنامههای شورای امنیت تا تحریمهای یکجانبه آمریکا و اروپا، اقتصاد ایران را در مقاطع مختلف به شدت تحت فشار قرار دادهاند. این تحریمها نه به خاطر داشتن سلاح هستهای، بلکه صرفاً به دلیل “ظن دستیابی” به آن اعمال شدهاند. در کنار فشار اقتصادی، ایران با تهدیدات امنیتی مستقیم و غیرمستقیم مواجه بوده است. از ترور دانشمندان هستهای گرفته تا حملات سایبری و تهدیدات علنی اسرائیل و آمریکا. با این وجود ایران همچنان به سیاست “عدم تولید سلاح هستهای” پایبند بوده است. این در حالی است که کشوری مانند کره شمالی با داشتن سلاح هستهای، هم از چنین تهدیدات آشکاری مصون مانده و هم تعداد تحریمهای بسیار کمتری نسبت به ایران دارد.
از منظر عقلانیت راهبردی، وقتی کشوری هزینه سلاح هستهای را پرداخت کرده بدون آنکه مزایای بازدارندگی و قدرت چانهزنی آن را دریافت کند، دچار نوعی ناکارآمدی راهبردی شده است. چنین وضعیتی باعث تضعیف موقعیت کشور در عرصه داخلی و بینالمللی میشود. اگر قرار است تحریم و تهدید تحمل شود، پس بهتر آن است که بازدارندگی واقعی نیز حاصل گردد. باید پذیرفت که در نظام بینالملل قواعد بازی نه بر اساس عدالت، بلکه بر اساس قدرت تعریف میشود. ایران اگر قرار است بازیگری مستقل، پایدار و تأثیرگذار در منطقه باشد، باید درک درستی از بهای قدرت داشته باشد و در قبال هزینههایی که تاکنون پرداخته، منافع ملموسی را مطالبه کند. یکی از این منافع بدون شک دستیابی به سطحی از توانمندی بازدارنده هستهای است.
ایران در یکی از پرتنشترین مناطق جهان واقع شده است. مرزهای آن با کشورهایی همجوار است که یا خود دارای سلاح هستهای هستند یا میزبان پایگاههای نظامی قدرتهای فرامنطقهای میباشند. اسرائیل دهها کلاهک هستهای در اختیار دارد و هیچگاه به پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) نپیوسته و تاکنون هیچ گونه نظارتی را از سوی آژانس بینالمللی نپذیرفته است. با این حال کشورهای غربی نه تنها در قبال آن سکوت کردهاند بلکه با تسلیحات پیشرفته نیز آن را تجهیز میکنند. از طرفی پاکستان کشوری با تسلیحات هستهای و با پیشینهای از بیثباتی سیاسی، نفوذ افراطگرایی، و تهدید بالقوه در مرزهای شرقی منطقهای ناامن را ایجاد کرده است. عربستان و امارات سالهاست تلاش میکنند تا به توانمندیهای هستهای صلحآمیز و حتی نظامی دست یابند. عربستان در موارد متعددی تهدید کرده است که در صورت دستیابی ایران به بمب اتم، آنها نیز چنین مسیری را خواهند رفت. در عین حال این کشورها میلیاردها دلار صرف خرید تسلیحات از آمریکا و اروپا کردهاند. از طرفی ترکیه نیز به تدریج در حال گسترش زیرساختهای هستهای خود است و رئیسجمهور آن بارها از “ظلم در نظم جهانی” به دلیل محرومیت برخی کشورها از سلاح هستهای انتقاد کرده است. ترکیه عضو ناتو است و در صورت درگیری از حمایت تسلیحاتی آمریکا برخوردار خواهد بود. آمریکا نیز با داشتن دهها پایگاه نظامی در اطراف ایران و حضور مستقیم در منطقه، همواره تهدید بالقوهای برای تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ایران محسوب میشود. در چنین شرایطی تکیه صرف بر توان متعارف نظامی و دیپلماسی، بدون برخورداری از یک پشتوانه بازدارنده قوی نمیتواند امنیت ملی ایران را تضمین کند.
ماهیت تسلیحات هستهای به گونهای است که حتی وجود احتمالی آن برای یک کشور(ابهام هستهای) میتواند به تنهایی مانع از تهاجم دشمنان شود. فلسفه “بازدارندگی هستهای” بر این اصل استوار است که هزینه هرگونه حمله نظامی برای مهاجم بسیار سنگین و غیرقابل تحمل خواهد بود. این مسأله بارها در روابط بین قدرتهای جهانی اثبات شده است. به طور مثال در مورد هند و پاکستان با وجود درگیریهای مرزی و دشمنی تاریخی، هیچگاه جنگ تمامعیاری پس از هستهای شدن طرفین شکل نگرفته است. دلیل؟ بازدارندگی متقابل. کره شمالی نیز کشوری منزوی و تحت فشار است، اما با وجود داشتن سلاح هستهای، آمریکا و متحدانش همواره گزینه نظامی را کنار گذاشته و وارد مذاکره شدهاند. چنین الگوهایی نشان میدهد که داشتن توانمندی هستهای حتی بدون استفاده از آن میتواند امنیت یک کشور را به شکلی پایدارتر حفظ کند.
قدرت در روابط بینالملل صرفاً به معنای نظامی نیست، بلکه به معنای نفوذ در تصمیمگیری، تحمیل اراده، و گرفتن امتیاز است. کشورهایی که دارای سلاح هستهای هستند در میز مذاکره با احترام بیشتری مواجهاند، چرا که طرف مقابل میداند با کشوری طرف است که میتواند در صورت لزوم معادلات را به هم بزند. تجربه برجام نشان داد که حتی برنامه هستهای غیرنظامی ایران، قدرت دیپلماتیک کشور را افزایش داده است. حال تصور کنید اگر ایران توانمندی تولید سلاح هستهای را داشته باشد قدرت مانور دیپلماتیکاش چقدر میتواند بیشتر شود.
نظام بینالملل کنونی مبتنی بر تبعیض و انحصار است. کشورهای دارای سلاح هستهای، باشگاهی انحصاری تشکیل دادهاند که نه تنها مانع پیوستن دیگران میشوند، بلکه برای حفظ قدرت خود، فشارهای اقتصادی، سیاسی و نظامی بر دیگران وارد میکنند.
در طول مذاکرات هستهای و به خصوص فرآیند برجام، ایران همواره در موقعیتی قرار داشته که باید “اثبات بیگناهی” کند. بارها و بارها از سوی غرب متهم شده و برای اثبات صلحآمیز بودن برنامه هستهایاش امتیازاتی داده، سطح غنیسازی را کاهش داده، سانتریفیوژها را از مدار خارج کرده و حتی اجازه بازرسیهای بیسابقه به آژانس داده است. اما طرف مقابل نه تنها به تعهدات خود عمل نکرد، بلکه بر فشارها افزود. حال اگر ایران به توانمندی نظامی هستهای دست یابد معادله تغییر خواهد کرد. این یعنی تغییر از یک موضع تدافعی به یک موضع تهاجمی و مطالبهگر.
ایران نیز میتواند با ایجاد “ابهام هستهای” درباره ظرفیت هستهای خود، اهرم فشاری غیرمستقیم در مذاکرات به وجود آورد. این ابهام حتی بدون انجام آزمایش یا اعلام رسمی میتواند بر محاسبات طرف مقابل تأثیر بگذارد. چرا که در دیپلماسی، ادراک تهدید به اندازه خود تهدید واقعی تأثیرگذار است. اگر طرف مقابل تصور کند که فشار بیش از حد ممکن است ایران را به سمت استفاده از گزینههای غیرقابل بازگشت سوق دهد، ناچار خواهد شد رویکردی نرمتر در پیش بگیرد.
در یک معامله چیزی که با ارزشتر باشد امتیاز بیشتری هم میگیرد. وقتی ایران فاقد سلاح هستهای است چیزی که بر سر میز میگذارد تنها “تضمین عدم دستیابی” است. اما اگر توانمندی ساخت سلاح را داشته باشد، آنچه ارائه میکند “تضمین عدم استفاده یا افشا” خواهد بود که به مراتب ارزشمندتر است. این باعث میشود طرفهای غربی در مقابل امتیاز ایران، مجبور به دادن امتیازهای بیشتر و بالاتری شوند.
دیپلماسی واقعی زمانی موفق است که بر پایه قدرت باشد. داشتن تسلیحات هستهای برای ایران نه به معنی استفاده از آن، بلکه به معنای ایجاد چتر امنیتی و دیپلماتیک برای تثبیت منافع ملی است. در جهانی که میز مذاکره به نفع قدرتمندان چیده میشود، ایران نیز باید ابزارهای واقعی قدرت را برای دفاع از منافعش در اختیار داشته باشد. تنها در این صورت است که میتوان با قدرتهای بزرگ، نه از موضع ضعف بلکه از موضعی برابر صحبت کرد.
امنیت ملی مفهومی نسبی، شکننده و وابسته به قدرت بازدارندگی است. ایران در محیطی پر از تهدیدهای بالفعل و بالقوه قرار دارد. اگرچه برنامه هستهای صلحآمیز ایران حق مسلم ملت است، اما در شرایط کنونی این حق باید به مرحلهای فراتر ارتقا یابد. دستیابی به تسلیحات هستهای (ولو در سطح توانایی ساخت) نه تنها برای جلوگیری از جنگ، بلکه برای تقویت موقعیت منطقهای، استقلال تصمیمگیری و عزت ملی، ضروری به نظر میرسد. آینده متعلق به ملتهایی است که بتوانند از خود دفاع کنند، نه آنان که به وعدههای دیگران دل خوش کردهاند.