تحولات اخیر در ژئوپلیتیک خاورمیانه به ویژه در جنوب سوریه و مناطق هم مرز با بلندیهای جولان نشانگر دگرگونی بنیادین در هندسه امنیتی و توسعهمحور اسرائیل در حوزه پیرامونی آن است. نشانههای عینی این تحول شامل افزایش چشمگیر فعالیتهای اطلاعاتی، عملیات هدفمند نظامی علیه زیرساختهای دولتی سوریه و تمرکز بر مناطق خاص قومی همچون استان السویدا است. این اقدامات حاکی از آن است که اسرائیل وارد فاز اجرایی طرحی ژئواستراتژیک شده که با عنوان «کریدور داوود» از آن یاد میشود. طرحی که به عنوان یک پروژه پیچیده ژئوپلیتیکی، اهداف چندلایه امنیتی، اطلاعاتی، و حتی فرهنگی را دنبال میکند.
برخلاف «محور مقاومت» که طی دو دهه گذشته توسط جمهوری اسلامی ایران با هدف تثبیت یک پیوستار جغرافیایی-سیاسی مقاوم در برابر نفوذ غرب و اسرائیل توسعه یافته، «کریدور داوود» در اصل به مثابه یک ساختار آنتاگونیستی و معکوس طراحی شده است. این کریدور قرار است اسرائیل را از طریق پیوند زمینی با مناطق دارای شکنندگی ساختاری در سوریه و عراق به آستانه مرزهای غربی ایران برساند. اسرائیل با این رویکرد در پی ایجاد یک کمربند نفوذی جدید است که بتواند بهصورت همزمان چندین کارکرد راهبردی را محقق سازد: تضعیف پیوستگی جغرافیایی محور مقاومت، استقرار پایدار ظرفیتهای اطلاعاتی و نظامی در نقاط کلیدی، و بهرهگیری از ناهمگونیهای قومی و مذهبی در منطقه به عنوان اهرم ژئوپلیتیکی در برابر بازیگران رقیب.
مسیر مفروض برای این کریدور از بلندیهای جولان که تحت اشغال کامل نظامی اسرائیل قرار دارد آغاز میشود و با عبور از مناطق دروزینشین السویدا، استان درعا و قنیطره به سمت شرق سوریه گسترش مییابد. سپس از منطقه راهبردی دیرالزور که گلوگاه ترانزیتی شرق-غرب سوریه تلقی میشود عبور کرده و وارد شمال عراق میشود. این کریدور در ادامه از حوزههای ایزدی و کردنشین نظیر سنجار، نینوا، اربیل و دهوک عبور کرده و نهایتاً به مرزهای غربی ایران در نقاطی چون پیرانشهر، سردشت، بانه یا قصرشیرین میرسد. انتخاب این مسیر نه تنها بر اساس ملاحظات ژئوپلیتیکی و ژئوکالچرال (جغرافیای فرهنگی)، بلکه با هدف بهرهبرداری از بافتهای جمعیتی ناهمگن و ناپایدار صورت گرفته که عموماً یا نسبت به حکومتهای مرکزی بیاعتمادند یا از وضعیت شکننده امنیتی و اقتصادی رنج میبرند.
از منظر راهبردی، این کریدور سه هدف عمده را دنبال میکند:
- مهار پیشروی ژئوپلیتیکی ایران: اسرائیل تلاش دارد با استقرار یک کریدور نفوذ در مناطق خلأ قدرت یا مناطق بیثبات قومی، از اتصال جغرافیایی محور مقاومت جلوگیری کرده و عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران را کاهش دهد.
- ایجاد بسترهای عملیات اطلاعاتی و نظامی در پیرامون ایران: این کریدور به مثابه یک خط تماس غیررسمی برای استقرار نیروهای نیابتی، تجهیزات لجستیکی، و عملیات جمعآوری اطلاعات عمل خواهد کرد. حتی قابلیتهایی برای انجام عملیاتهای محدود یا اختلال در سطوح پایین نیز برای اسرائیل فراهم میشود.
- ساخت یک شبکه نفوذ مبتنی بر اقلیتهای منطقهای: تمرکز بر تعامل با اقلیتهای دروزی، کرد و ایزدی، میتواند به شکلگیری شبکهای از نیروهای همسو با اهداف اسرائیل منجر شود. این شبکه در صورت انسجام، قابلیت تبدیل شدن به یک جبهه بازدارنده در برابر محور مقاومت را خواهد داشت.
با این حال اجرای این پروژه با موانع ساختاری و بازدارنده متعددی روبرو است. یکی از این موانع وجود تضادهای عمیق قومیتی و مذهبی در امتداد مسیر کریدور، از جمله رقابت میان اقوام کرد، عرب و ترکمان و نیز چالشهای تاریخی میان جوامع دروزی و سنی، میتواند مانع شکلگیری یک کریدور منسجم شود. مورد دیگر رقابت میان قدرتهای منطقهای به ویژه ایران، ترکیه و حتی برخی جریانهای عربی میتواند به واکنشهای چندلایه علیه این پروژه منجر شود. از طرفی واکنش جمهوری اسلامی ایران بهعنوان بازیگر اصلی محور مقاومت، متغیر کلیدی در سناریوی تداوم یا ناکامی این راهبرد خواهد بود.
ایران با شناخت دقیق از ماهیت ژئوپلیتیکی این طرح احتمالاً راهبردی چندبعدی را برای مقابله با آن طراحی خواهد کرد. این راهبرد میتواند شامل محورهای زیر باشد:
- افزایش حضور و نفوذ میدانی از طریق بازیگران نیابتی در نقاط حساس مسیر کریدور.
- توسعه ابزارهای دیپلماتیک و بهرهگیری از ابزارهای فرهنگی و رسانهای برای مقابله با روایتسازیهای اسرائیل در میان اقلیتهای منطقهای
- بازطراحی خطوط لجستیکی محور مقاومت برای کاهش آسیبپذیری در برابر قطع ارتباطات جغرافیایی سنتی
میتوان گفت که پروژه «کریدور داوود» نه صرفاً یک طرح امنیتی یا نظامی، بلکه بخشی از یک راهبرد بلندمدت بازتعریف معماری ژئوپلیتیکی غرب آسیا توسط اسرائیل است. این طرح میکوشد با ایجاد یک محور ضد مقاومت، در برابر نفوذ ایران و متحدانش در جبهه مقاومت ایستادگی کند و در عین حال ابتکار عمل ژئوپلیتیکی را به دست گیرد. تحقق این پروژه حتی در سطوح ابتدایی آن میتواند موجب بازآرایی توازن قوا در منطقه شود و معادلات امنیتی، نظامی و حتی اجتماعی غرب آسیا را متحول سازد. بر این اساس طراحی و اجرای یک دکترین جامع بازدارندگی از سوی جمهوری اسلامی ایران ضرورتی اجتنابناپذیر برای حفظ انسجام منطقهای و صیانت از دستاوردهای محور مقاومت خواهد بود. دکترینی که به صورت همزمان از ابزارهای سخت و نرم قدرت بهرهبرداری کند و با ترکیبی از رویکردهای واقعگرایانه و سازهانگارانه در برابر هندسه نوین امنیتی اسرائیل مقاومت نماید.