آموزههای خطبه ۲۷ نهجالبلاغه بر اصولی همچون “پیشدستی”، “حمله به دشمن در قلمرو خودش”، “اجتناب از دفاع منفعلانه در خاک خود”، “جایگاه جهاد به مثابه سرچشمه عزت و امنیت” و “بازدارندگی فعال” تأکید میکند. این خطبه صرفاً نه یک موعظه اخلاقی، بلکه متنی استراتژیک است که به زبان دینی اما با منطق سیاسی-نظامی سخن میگوید. امام علی(ع) در آن هشدار میدهند که مردمی که در خانه خود منتظر هجوم دشمن میمانند، به ناچار به ذلت میافتند. بنابراین بنیان دکترین دفاعی باید بر این درک استوار باشد که جنگ را نمیتوان با انفعال مدیریت کرد؛ بلکه باید تهدید را در نطفه خفه کرد و دشمن را پیش از سازماندهی حمله، در میدان خودش درگیر ساخت.
حضرت علی(ع) در این خطبه میفرمایند:
فَاِنَّ الْجِهادَ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ: «به راستی جهاد دری از درهای بهشت است»
اغْزُوهُمْ قَبْلَ اَنْ یَغْزُوکُمْ: «به دشمن حمله کنید پیش از آنکه او به شما حمله کند»
فَوَاللّهِ ما غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فى عُقْرِ دارِهِمْ اِلاّ ذَلُّوا: «به خدا سوگند هیچ مردمی در خانه و سرزمین خود مورد هجوم قرار نگرفتند مگر آنکه خوار و ذلیل شدند»
این منطق در شرایط امروز ایران اهمیت دوچندان دارد. ایران در محیط امنیتی بسیار پیچیده قرار دارد که ویژگی بارز آن “چندلایه بودن تهدیدها” است. دشمن تنها با ارتش کلاسیک به مرزها نزدیک نمیشود، بلکه در عرصههای مختلف سایبری، رسانهای، اقتصادی، اطلاعاتی و حتی زیستی به دنبال فرسایش قدرت جمهوری اسلامی ایران است. بنابراین اتخاذ یک دکترین دفاعی صرفاً تدافعی به معنای گرفتار شدن در زمین بازی دشمن خواهد بود. در مقابل اما آنچه از خطبه ۲۷ برمیآید دعوت به یک راهبرد “ترکیبی هجومی-بازدارنده” است. راهبردی که با درهم آمیختن قدرت سخت و نرم، روحیه جهادی و فناوری مدرن، معادله تهدید را وارونه میسازد.
در بعد نظامی این دکترین دفاعی نیازمند حفظ و ارتقای توان موشکی و پهپادی است. این قابلیتها امکان ضربه پیشگیرانه به پایگاهها، انبارها و مراکز فرماندهی دشمن را فراهم میکنند. قدرت موشکی ایران نه تنها ابزاری برای دفاع از مرزها، بلکه بازوی راهبردی برای کشاندن نبرد به خاک دشمن است. از طرفی در کنار این قابلیتها، پدافند هوایی چندلایه، سامانههای جنگ الکترونیک و قابلیتهای سایبری باید به گونهای هماهنگ شوند که هرگونه تهاجم دشمن را در همان مرحله آغازین مختل کنند. همچنین حضور فعال برونمرزی از طریق شبکهای از نیروهای متحد و گروههای مقاومت، عمق استراتژیک ایران را گسترش میدهد و باعث میشود هزینه هر اقدام خصمانه برای دشمن چند برابر شود. به بیان دیگر دفاع ایران نه بر خطوط مرزی جغرافیایی، بلکه بر یک کمربند وسیع منطقهای استوار میشود که هر نقطه از آن میتواند به عرصه نبرد پیشگیرانه تبدیل گردد.
در عین حال تجربه جنگ ۱۲ روزه نشان داد که دکترین نظامی ایران نیازمند بازنگری در حوزه بازدارندگی راهبردی است. واقعیت آن است که برخی دشمنان ایران خود را پشت سپر بازدارندگی هستهای پنهان کردهاند و همین مسئله معادله امنیتی منطقه را تغییر میدهد. بنابراین بخش مهمی از دکترین آینده باید به تقویت «بازدارندگی متقارن» معطوف باشد؛ بازدارندگیای که صرفاً به موشک و پهپاد محدود نشود، بلکه ابعاد راهبردی قدرت را نیز دربرگیرد. برخورداری از ظرفیت بازدارندگی هستهای میتواند بخش مکملی از راهبرد کلان جمهوری اسلامی ایران برای جلوگیری از هرگونه ماجراجویی دشمنانی باشد که خود به چنین سلاحهایی مجهز هستند.
بعد اقتصادی این دکترین نیز کمتر از بخش نظامی اهمیت ندارد. همانگونه که جنگ امروز محدود به میدان نبرد فیزیکی نیست، تحریمها و فشارهای مالی نیز بخشی از استراتژی دشمن هستند. معنای آموزه نهجالبلاغه در مورد استقلال و بینیازی از بیگانگان در حوزه اقتصادی، همان سیاست تقویت “اقتصاد مقاومتی” است. ایران باید توانایی تحمل فشارهای طولانیمدت را داشته باشد، زنجیره تأمین تجهیزات دفاعی را بومیسازی کند و امنیت غذایی و انرژی را به عنوان پشتوانه یک جنگ طولانی تضمین نماید. اقتصاد مقاوم یک عنصر بازدارنده است؛ چراکه دشمن زمانی تصمیم به جنگ میگیرد که برآورد کند تحریمها و فشارها جامعه هدف را از درون فرسوده کرده است. اما در صورتی که اقتصاد مقاوم، تابآوری اجتماعی و توان استمرار جنگ را حفظ کند، دشمن دچار تردید میشود.
از منظر فرهنگی-اجتماعی نیز خطبه ۲۷ نهجالبلاغه نشان میدهد که جنگ صرفاً پدیدهای نظامی نیست، بلکه یک میدان هویتی و معنوی نیز میباشد. وقتی امام علی(ع) جهاد را دری از درهای بهشت میخوانند، در حقیقت به عنصر انگیزشی و معنوی اشاره میکنند که توان مادی دشمن را خنثی میسازد. این اصل در دکترین دفاعی جمهوری اسلامی ایران به معنای ترویج روحیه جهادی، آموزش عمومی برای مقاومت، و تقویت هویت ملی-دینی است تا جامعه در برابر جنگ روانی و عملیات رسانهای دشمن مقاوم باشد. تجربههای معاصر نشان دادهاند که ارتشهای صرفاً حرفهای و بدون پشتوانه مردمی و اعتقادی، در برابر فشارهای طولانی دوام نمیآورند. در مقابل اما جوامعی که جنگ را به مثابه وظیفه مقدس تلقی میکنند قادر به مقاومت فراتر از ظرفیت مادی خود هستند.
در عرصه دیپلماسی نیز آموزه خطبه ۲۷ نهجالبلاغه آن است که جمهوری اسلامی ایران نباید منتظر شکلگیری بلوکهای ضد ایرانی بماند. بلکه باید با ابتکار عمل، پیش از دشمن به میدان بیاید و ائتلافهای منطقهای و جهانی را شکل دهد. دیپلماسی فعال بخشی از جنگ پیشگیرانه است. ایجاد وابستگی متقابل اقتصادی با همسایگان، استفاده از انرژی به عنوان ابزار چانهزنی و ایجاد روایت مستقل در سطح بینالمللی همگی به معنای حمله دیپلماتیک به جای دفاع منفعلانه است. همانگونه که جنگ نظامی در خانه دشمن مؤثرتر است، جنگ سیاسی و رسانهای نیز باید در خاک دشمن رخ دهد. یعنی ایران با دیپلماسی هوشمند و عملیات روانی، افکار عمومی درون کشورهای متخاصم را هدف بگیرد تا هزینههای تصمیمگیری برای جنگ افزایش یابد.
نتیجه این دکترین دفاعی تبدیل ایران به قدرتی است که نه تنها قادر به دفاع از خود است، بلکه تهدید دشمن را به فرصتی برای افزایش نفوذ منطقهای بدل میسازد. مهمترین نتیجه این دکترین آن است که دشمن هرگز جرات نمیکند جنگ را به داخل خاک ایران بکشاند، زیرا میداند اولین جرقه جنگ خانه خودش را خواهد سوزاند. بازدارندگی در اینجا تنها بر قدرت تخریب تکیه ندارد، بلکه بر ترکیبی از تابآوری اقتصادی، انسجام اجتماعی، برتری اطلاعاتی و توان هجومی بنا میشود.
دکترین دفاعی ایران بر مبنای خطبه ۲۷ نهجالبلاغه دکترینی است که دفاع را نه به معنای انتظار و انفعال، بلکه به معنای “هجومی برای بازدارندگی” تعریف میکند. این دکترین بر این باور استوار است که عزت و امنیت در گرو اقدام پیشدستانه است، و ذلت و شکست نتیجه مواجهه منفعلانه با دشمن در خانه خویش. بنابراین سیاست دفاعی ایران باید همواره متکی بر ترکیب سه رکن اصلی باشد: قدرت سخت برای حمله پیشگیرانه، قدرت نرم برای مقاومت اجتماعی و معنوی، و قدرت هوشمند برای مدیریت صحنه دیپلماسی و جنگ ترکیبی. چنین الگویی هم با شرایط تاریخی و فرهنگی ایران همخوانی دارد، هم با واقعیات ژئوپلیتیکی امروز سازگار است و هم در افق آینده میتواند ضامن بقای کشور در برابر تهدیدات فزاینده جهانی باشد.