خطبه ۲۷ نهجالبلاغه؛ دکترین دفاعی جمهوری اسلامی ایران
ایران و جنگ هیبریدی
موازنه تهدید؛ روابط ایران با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس
سرمایهداری جهانی در دوران پساشوروی: تداوم بحران و بازتولید اقتدارگرایی در بستر جهانیسازی واپسگرا
مسیر ترامپ؛ بازآرایی ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در چارچوب نظریه سازهانگاری
پیامدهای راست افراطی ترامپیست-نتانیاهو برای لیبرالیسم، هویت یهودی، مشروعیت اسرائیل و صلح جهانی
بررسی تطبیقی نقش قدرتهای غربی و نخبگان سیاسی در شکلگیری ناکارآمدی ساختاری سیاست و اقتصاد ایران
آموزههای خطبه ۲۷ نهجالبلاغه بر اصولی همچون “پیشدستی”، “حمله به دشمن در قلمرو خودش”، “اجتناب از دفاع منفعلانه در خاک خود”، “جایگاه جهاد به مثابه سرچشمه عزت و امنیت” و “بازدارندگی فعال” تأکید میکند. این خطبه صرفاً نه یک موعظه اخلاقی، بلکه متنی استراتژیک است که به زبان دینی اما با منطق سیاسی-نظامی سخن میگوید. […]
تحلیل روابط ایران و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بر اساس نظریه موازنه تهدید نشان میدهد که رفتار بازیگران منطقهای بیشتر تابع ادراک تهدید است تا قدرت عینی.
سرمایهداری جهانی در عصر پساشوروی، بیش از آنکه به توسعه و عدالت جهانی بینجامد، در مسیر شکلگیری «جهانیسازی واپسگرا» حرکت کرده است؛ روندی که در آن منطق سود، سلطه و رقابت ژئوپلیتیک بر ارزشهای انسانی اولویت دارد و خشونت ساختاری، تحریمهای اقتصادی و جنگهای نیابتی به عناصر عادی سیاست بینالملل بدل شدهاند.
عدالت اجتماعی، افزون بر اینکه یک نیاز اخلاقی و قانونی است، ضرورتی روانشناختی برای حفظ مشروعیت سیاسی به شمار میرود. احساس انصاف، اجرای بیطرفانه قانون، و پاسخگویی حاکمان به انتظارات مردم، ستونهای روانشناختی مشروعیت بهشمار میروند.
با توجه به پیامدهای عمیق و میاننسلی بحرانهای ساختاری کنونی، نقشآفرینی فعالانه کنشگران غیردولتی، جامعه دانشگاهی، نهادهای مدنی و رسانههای مستقل در بازسازی گفتمان سیاسی جهانی مبتنی بر صلح، عدالت و حقوق زیستی انسان، نه تنها ضرورتی اخلاقی، بلکه شرطی لازم برای تداوم زیستپذیری تمدن بشری است.
تغییر پارادایم از "سیاستمحوری اقتصاد" به "اقتصادمحوری سیاست" ضرورتی تاریخی برای ایران امروز است. در این چارچوب سیاست باید به بازسازی ساختارهای اقتصادی، ارتقاء حکمرانی کارآمد و تسهیل تعامل سازنده با جهان بینجامد.
دلار همچنان بر اقتصاد جهانی مسلط است، اما تلاشهای بسیاری برای کاهش این وابستگی در حال انجام است.
تغییر پارادایم از "سیاستمحوری اقتصاد" به "اقتصادمحوری سیاست" ضرورتی تاریخی برای ایران امروز است. در این چارچوب سیاست باید به بازسازی ساختارهای اقتصادی، ارتقاء حکمرانی کارآمد و تسهیل تعامل سازنده با جهان بینجامد.
پوپولیسم (مردمگرایی) به عنوان یک پدیده سیاسی از اواخر قرن نوزدهم تا به امروز به شکلهای متنوعی در کشورهای مختلف ظهور کرده است. با وجود تنوع زمینههای فرهنگی، اقتصادی و تاریخی، پوپولیسم دارای الگوهای مشترکی است که آن را از دیگر پدیدههای سیاسی متمایز میکند. در عصر حاضر با ظهور رهبران پوپولیست در کشورهای مختلف، […]
آموزههای خطبه ۲۷ نهجالبلاغه بر اصولی همچون “پیشدستی”، “حمله به دشمن در قلمرو خودش”، “اجتناب از دفاع منفعلانه در خاک خود”، “جایگاه جهاد به مثابه سرچشمه عزت و امنیت” و “بازدارندگی فعال” تأکید میکند. این خطبه صرفاً نه یک موعظه اخلاقی، بلکه متنی استراتژیک است که به زبان دینی اما با منطق سیاسی-نظامی سخن میگوید. […]
ایران در قرن بیست و یکم دیگر صرفاً یک قدرت منطقهای سنتی نیست، بلکه به یک بازیگر هیبریدی چند وجهی تبدیل شده است. این بازیگر میتواند در سطوح مختلف از میدان نظامی و سایبری گرفته تا عرصه اقتصادی و رسانهای همزمان به رقابت و همکاری بپردازد و از تغییر موازنههای جهانی در جهت منافع خود بهره گیرد.
تحلیل روابط ایران و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بر اساس نظریه موازنه تهدید نشان میدهد که رفتار بازیگران منطقهای بیشتر تابع ادراک تهدید است تا قدرت عینی.
سرمایهداری جهانی در عصر پساشوروی، بیش از آنکه به توسعه و عدالت جهانی بینجامد، در مسیر شکلگیری «جهانیسازی واپسگرا» حرکت کرده است؛ روندی که در آن منطق سود، سلطه و رقابت ژئوپلیتیک بر ارزشهای انسانی اولویت دارد و خشونت ساختاری، تحریمهای اقتصادی و جنگهای نیابتی به عناصر عادی سیاست بینالملل بدل شدهاند.
مسیر موسوم به «مسیر ترامپ» فراتر از یک پروژه ترانزیتی صرف، بخشی از یک معماری ژئوپلیتیکی جدید در قفقاز جنوبی است که با هدف بازآرایی موازنه قدرت به نفع آمریکا و متحدانش طراحی شده است. این گذرگاه میتواند نقش ایران را به عنوان بازیگری مستقل و محوری در ترانزیت منطقهای تضعیف کرده و در عین حال به محلی برای رقابت فشرده میان قدرتهای بزرگ تبدیل شود.